چقـבر مرבҐ ایــטּ شهـر פֿـوبنــב

בیـבنـב ڪـفــش نــבارҐ

برایـҐ پا پـوش בرست ڪرבنــב

ﺑـــــــــﺮﻭ ﻋـــــﻘــــــﺐ ﺑـــــــﺎﺑـــــــــــــﺎ....!!!! :|:|
ﻣﻦ ﺧــﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﺧــﻮﺩﻡ ﺍﻧﻘﺪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻧﻤﯿﺸﻢ ,ﺗـــــﻮ ﮐﻪ ﺟﺎﯼ خود داری....!

قانون پسرا
وقتے مشترک «مورد نظر» ھست ولے در دسترس نیست...
ناچار مےشن رو کنن بہ مشترکے کہ در دسترس ھست ولے «مورد نظر» نیست...

خدایا کودکےام را گرفتے جوانے را دادے
عقلم را گرفتے عشق را دادے
عشقم را گرفتے تنہایے را دادے
خندہ ھایم را گرفتے غم ھارا دادے
آرزوھایم را گرفتے حسرت ھا را دادے
خدایا برگرد من ھنوز نفس دارم
یادت رفت نفسم را بگیرے...

باب اسفنجي:
وقتي من نيستم معمولا تو چي کار مي‌کني؟
پاتريک:
صبر مي‌کنم تا تو برگردي.

یاد بگیرید!

دقیقا نمی‌دونم کجایِ یک رابطه باید دل رو به دریا زد
نمی‌دونم مناسب‌ترین حرف، مناسب‌ترین حرکت کی باید باشه
ولی‌ میدونم، جلوی اتفاق رو نباید گرفت
گاهی‌ هم بهتره اتفاق رو جلو بیندازی
مثلاً وقت رفتنت که می‌شه
یکباره برگردی بگی‌ دلم نمیخواد برم
وقت رفتنش که می‌شه
دستش رو بگیری بگی‌ دلم نمیخواد بری
وقتی‌ یکی‌ بهت میگه پیشم بمون
درنگ نکن ... پیشش بمون
وقتی‌ دلت می‌خواد پیشش بمونی‌ ... غرور نداشته باشی
دست‌هات رو حلقه کن دورش
بگو ... دوستت دارم ... دلم می‌خواد پیشت بمونم
...
بگذار اتفاقِ دوست داشتن هر چه زودتر بیفته ...
شاید نسلِ ما وقتِ زیادی برای عشق ورزیدن نداشته باشه...

دور باش اما نزدیک من...! من از نزدیک بودن های دور میترسم...!

اینجا زمین است ، زمین گرد است.

تویی که مرا دور زدی ، فردا به خودم خواهی رسید!

حال و روز آن روزت دیدنیست...

كجاى دنیا ام...؟؟؟

كجاى دنیا ایستاده ام؛

كه دیگر نه آفتاب گرمم میكند

و نه مهتاب سرد...

كجاى دنیا نشسته ام؛

كه دیگر  دیوان شاملو هم آرامم نمیكند

نمیدانم كجا هستم

هر كجاى دنیا هستم گویى یک نفر...

دار و ندارم را با خود به یغما برده است!

دیگر کمتر اشـــک می ریزم ...

دارم بُزرگ میــشوم یا سنـــــگ ...؟!

نمی دانم ..!

امروز روز من است و من

تمام دلتنگیهایم را 

به جای تو

در آغوش می کشم

چقدر جایت میان بازوانم خالیست